نیروانا یه حبه قندنیروانا یه حبه قند، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

حـــبه قـنــد

نیروانا و آواهای جدید

دختر نازی ناز نازیم سلام روزانه هام با عشق به تو میگذره و هر روز که میگذره لذت میبرم از تو و بودن با تو.گاهی که فیلمهای نوزادیتو می بینم باورم نمیشه این همون نیروانای منه. هر روز یه کار جدید یاد میگیری. همچنان پروژه غلت زدن ادامه داره گاهی عقبی میری که اونم خیلی کمه. جدیدا گاهی به مدت خیلی کم تو روروئک میشینی و از آهنگاش لذت میبری. صدای گربه آهنگ روروئک رو دوست داری و میخندی بهش. با دکمه های روی روروئک بازی میکنی.  گل دختر مامانی جدیدا یاد گرفتی وقتی ما غذا میخوریم یا چایی میخوریم دهنتو باز میکنی و میگی ة. عزیزمی مامانی وقتی لیوان چای رو می بینی دستاتو میاری دو طرف لیوان که بگیریش و دهنتو باز میک...
28 دی 1393

هفتمین ماهگرد و سرماخوردگی نیروانا

دختر نازم محرم رازم.شما روز هفت ماهگی از خواب که بیدار شدی بینیت گرفته بود بعد عطسه کردی و آبریزش بینی داشتی. اون روز تو باید میبردیم واسه چکاب ماهانه ات. شما با تعجب به خاله دکتر نگاه میکردی وزنت 8250و قدت 71.5 و دور سرت 42 عزیز مامانی این ماه 400 گرم اضافه کردی که دکتر گفت خوبه.تقریبا روزانه یه تخم بلدرچین و فرنی سوپ و پوره میخوری که متاسفانه ماست رو دوست نداری و حس میکنم از ترشیش خوشت نمیاد. با سوپ قاطی میکنم با بی میلی میخوری. خدا رو شکر فقط عطسه و آبریزشه و عفونت نکرده گلوت. دختر نازم گاهی خیلی کم شیر دارم و واسه فردات خیلی کم شیر داری.  روزای اول تاظهرکنار مامان زهره میخوابیدی اما چند روزه ساعت 7:30 یا 8 ب...
13 دی 1393

نیروانا دنده عقب میرود.

مامانی عزیز سلام ببخش که این ماه اصلا نتونستم برات بنویسم بازیگوشی شما اجازه نمیده دست به گوشی و لب تاپ بزنم و ضمن اینکه دیگه سرکار رفتم و کاملا نظم زندگیمون بهم ریخته و تا بیاد سر جاش زمان میبره.گل مامان دقیقا از شش ماه و نیمه گی دندون دوم هم دراومد و حالا یه دندون بزرگ داری و یکی فینگیلی.عزیز دل مامانی  روزهای پایانی شش ماهگی به دنده عقب گذشت وقتی که دیدم شما باسنت میاری بالا و میری عقب. همه طرفی چرخ میزنی و خیلی باید حواسمون بهت باشه.با رفتن مامانی به سرکار شما پستونک خور شدی گاهی با قاشق شیر میخوری گاهی با شیشه. دختر مهربونی هستی وقتی از سرکار میام ذوق میکنی و خنده های مقطع میکنی یعنی من خوشحالم. صورتمو میخوری.عشق مامانی ...
13 دی 1393
1